بیست سال گذشت. چقدر سر و صدا و ژست و وعده و ... ردیف شده بود. متنش را جستجو کنید هنوز توی اینترنت هست. اسمش بود سند چشم انداز بیست ساله ایران. قرار بود بیست سال بعد یعنی سال 1404 ایران به نقطهای برسد که در همه امور سرآمد کشورهای منطقه باشد. بعد از مدتی این هیاهوها خوابید. دولتها اصلا یادشان رفت چنین سندی هم وجود دارد و افق و چشم انداز کشور به چه سمت و سویی باید باشد.
یکماه دیگر میشود سال 1404. قطعا در بعضی مسائل سرآمد کشورهای منطقه بوده و هستیم؛ اما در شاخصهایی مرتبط با رفاه عمومیو خدمات اجتماعی و اقتصاد و معیشت و ... چطور؟ تنگنای معیشت دارد مردم را له میکند. اسب گرانی یکسره میتازد. بازار آرامش ندارد. کسی حریف بانکها نیست. خودروسازها در حال هجو مفهوم تولید ملی هستند. با اعجاز شورایی که باید نگهبان نظام میبود کشور افتاده دست دولتی ناتراز که زمستان پر از بی برقی و تعطیلی را رقم زده است. مسئولان فرتوت و بی انگیزه هیچ برنامهای برای تأمین مسکن و اشتغال و ازدواج و ... ندارند. فقرا فقیرتر میشوند. جامعه به حال خودش رها شده و تدبیری برای حرکت به سمت قلههای پیشرفت و استقلال و تمدن وجود ندارد. اتاق فکر نظام، مغز راهبردی حاکمیت کجاست؟ چرا نمیتوان برنامهای برای ارتقای سطح دستاوردهای کشور در امور اقتصادی و اجتماعی و نظامیو امنیتی و علمیو سبک زندگی و... طرح ریزی و اجرا کرد؟ فرهنگ باندبازی و منفعت گرایی و سهم خواهی را چگونه میتوان اصلاح نمود؟ جمهوری اسلامیاگر میخواهد الگوی مردمسالاری دینی در دنیا قرار بگیرد در چه شاخصهایی مبتلا به عقب افتادگی و نیازمند اصلاح است؟ چرا به جای نخبگان با انگیزه و دارای برنامه، همواره شاهد حضور مدیران ضعیف و لوده و بی برنامه اما بله قربان گو و کاسه لیس هستیم؟