loading...

اشک آتش

Content extracted from http://ashkeatash.blog.ir/rss/?1738333544

بازدید : 1
شنبه 26 بهمن 1403 زمان : 18:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اشک آتش

مروری بر زندگی و وصیت نامه شهید علی‌اکبر جوادی

مادرش که نه، او را در هفت سالگی از دست داده بود، خاله اش به نیابت از مادر نشسته بود زیر پایش بلکه راضی شود زن بگیرد. می‌گفت: من که همه اش می‌روم و می‌آیم، باشد برای بعد. خاله خسته نمی‌شد. باز هم اصرار می‌کرد. دفعه آخر گفت: این بار که برگردم دیگر نمی‌روم. همین جا می‌مانم. برگشت و ماند. سر قولش بود. از روی لباس فرمش شناسایی شد. درست همانطور که در وصیتنامه اش نوشته بود: "وقتی بدن پاره پاره مرا آوردند، وصیت می‌کنم لباسهای رزم را از بدنم بیرون نیاورید و با همان لباسهای خون آلود دفنم کنید؛ زیرا میخواهم همانگونه که بدنم خونین است نزد خدا بروم که آنها را ارج می‌نهد."

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 4

آمار سایت
  • کل مطالب : 41
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 636
  • بازدید کننده امروز : 437
  • باردید دیروز : 5
  • بازدید کننده دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 674
  • بازدید ماه : 4222
  • بازدید سال : 5606
  • بازدید کلی : 89778
  • کدهای اختصاصی