مهدی باکری را که میشناسید، حتما خاطراتش را هم خوانده اید. اخلاص و معنویت وتواضع و گذشت این بشر کم نظیر است. چقدر به خاطر خدا کار کرد، زحمت کشید و سختی دید. چقدر به خاطر خدا از حق و امتیاز خود گذشت، چقدر به خاطر خدا طعم تلخی و زخم طعنه چشید. در راه خدا همه زندگی اش را هم داد اما در وصیتنامه اش نوشت: "ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. میترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالی که از من راضی نباشی.ای وای که سیه روی خواهم بود."
بعدش یک عبارت عجیبی درباره خدا دارد: "خون باید میشد و در رگهایم جریان مییافت و سلولهایم یا رب یا رب میگفت."
روحانی شهید شیخ فضل الله محلاتی درباره این کلمات مهدی باکری عبارتی دارد که خواندنی و تکان دهنده است: "این جمله خیلی خیلی معرفت میخواهد. این ثارالله که به امام حسین علیه السلام تعبیر میکنند، یعنی خون حسین رنگ توحید گرفته است. بنابراین بازو میشود یدالله، چشم انسان میشود عین الله. با چشم خدا جز خدا در جهان نمیبیند..."
برگرفته از "داستان یک مرد" ویژه نامه بزرگداشت سالگرد شهادت فرمانده لشکر 31 عاشورا/ اسفندماه 83