کتاب "تکامل اجتماعی انسان در تاریخ" را دوباره خواندم و لذت بردم. یک جایی در اواخر کتاب، شهید مطهری وعده میدهد که بنا دارد در خصوص ویژگیهای حکومت مهدوی و عصر ظهور کتاب مفصلی بنویسد به نام "جامعه ایده آل اسلامی". بعد ویراستار پرانتزی باز میکند و توضیح میدهد: استاد فرصت نگارش این کتاب را پیدا نکرد.
سالها پیش جایی صحبت داشتم. جمعی بودند از خانمها که سیر مطالعاتی آثار شهید مطهری را دنبال میکردند. آخر حرفهایم گفتم: کسی گمان نکند با خواندن کتابهای مطهری، اسلام شناس شده است. هدفم این بود هم جلوی غرور کاذب را بگیرم و هم تشویقشان کنم که از ادامه مطالعات دینی دست برندارند. چند نفری اعتراض کردند و از این سخنم رنجیدند. داعیه اسلام شناسی داشتند. پرسیدم: اگر مطهری زنده بود باز هم کتاب مینوشت یا نه؟ جوابشان مثبت بود. گفتم: پس نتوانست همه آنچه درباره اسلام میداند و حرفهایی که دارد را بزند.
البته اسلام شناس بودن که ادعای بزرگی است. آدم با سالها درس طلبگی هم شاید نتواند ادعا کند اسلام را آن طور که حقش است میشناسد. حرف من چیز دیگری است. درباره آثار مطهری و ویژگیهای آن بارها مطالب پراکندهای نوشته ام. آدم حظ میبرد یک دانشمند تراز اول دینی اینطور با حوصله و دقیق و روان و خلاصه به بیان دیدگاههای اسلام و حل مسائل موجود جامعه و رفع شبهات و... میپردازد. واقعاً متفکر بودن ویژگی هر نویسنده و سخنران و دانشمندی نیست. چه بسیار عالمانی که صرفا حافظه قوی داشته و به مرحله اجتهاد نرسیده اند. چه بسیار مجتهدانی که قدرت تفکر بالا نداشته و توانایی حل مسائل روز و پاسخ به نیازهای فکری جامعه را پیدا نکرده اند. مطهری حرف که میزند انگار دارد دل بحث را میشکافد، گرهها را باز میکند، موضوع را از همه طرف بررسی میکند، نقاط پیچیده و مغلق را خرد و حقیر میسازد و عطش پرسش و دانایی را در ذهن مخاطب سیراب مینماید.
خدا نگذرد از قاتلان مرتضای مطهر. یک روز حیات بیشتر این شهید هم چشمه برکت و منبع رشد بیشتر جامعه میشد. آدمهای نادان گاه ضربهای به جامعه و تاریخ میزنند که دیگر به راحتی قابل جبران نیست. قاتلان استاد هم خاستگاه حوزوی داشتند. بی خود نیست گفته اند اگر خیری ندارید مراقب باشید لااقل شرّی هم نرسانید. دهه پنجاه اوج مبارزات فکری و تهاجم عقیدتی مکاتب مادی بود که امثال مطهری و مفتح و ... تواستند با اتکا بر دانش و قدرت فکر و بالندگی اندیشه و توان مساله شناسی و بیان علمی، جامعه را از انحراف و غفلت نجات بدهند. فرقانیها به اندازه یک خط و یک جمله هم باری بر فضائل جامعه و عرصه قلم و اندیشه و سخن نیفزودند و ثمری نداشتند که هیچ، بهترین و ناب ترین اندیشمندان راهگشا و پیش رو و حرکت آفرین و انسان ساز را در سایه جهل و حسد و عناد و حماقت خویش حذف نموده و تاریخ را از شمع وجود آنان محروم ساختند.