فکر میکنم اولین بار است کتابی درباره شهیدی از خطه خراسان شمالی میخوانم. "تا نقطه پرواز" خاطراتی از شهید حسینقلی کماسی است. او هم روحانی بود هم ورزشکار هم معلم هم کارگری کرد هم برای انقلاب دوید، پدر خوبی بود و برای تربیت بچهها وقت میگذاشت، فرزند خوبی بود و برای والدینش سنگ تمام میگذاشت. رزمندهای دلاور بود، همانطور که موقع نماز در پیش و جلوتر از بقیه بود هنگامه نبرد نیز جلوتر از همه بر دشمن میتازید. خسته نمیشد و خودش را نمیباخت. بقیه را هم تهییج میکرد و روحیه میبخشید تا در نبرد با دشمن کم نیاورند و خودشان را در معرکه هولناک آتش و خون، مفت نبازند. اوایل در ادوات بود. مهمات که تمام میشد نمیگفت دیگر تکلیفی ندارم، وظیفه ام را انجام داده ام... تازه سلاح دست میگرفت و میرفت وسط میدان. روحانی اگر روحانی باشد طبیب دوّار است. معلم جامعه است و عالم هستی را عاشقانه نگاه میکند. به همکارانش توصیه کرد که معلمیرا به چشم یک شغل نبینند و عاشقانه به این راه قدم بگذارند. معلم روستا که بود برای حل مشکلات مردم محل، دفاع از حقوق تضییع شده پیرزن، کمک به دانش آموزان مستضعف علمییا مالی، پیگیری معضلات و... همت میگمارد بی مزد و بی منّت. از عمق جان میسوخت و برای مشکلات مردم در خلوت با خدا سر به سجده میسایید و از عمق جان میگریست. اینگونه شد که دانش آموزانش نیز موقع هجرت به قم همراهی اش نموده و جذب حوزه علمیه شدند. در قم هم همان بود. دانش آموزی داشت که مرض پوستی لاعلاج گرفته بود. دوا و درمان اثر نداشت. رفت به بجنورد، با زحمت از چشمه ایوب پیامبر آبی برداشت و آمد به قم روی سر و صورت نوجوان ریخت و نجاتش داد. جبهه هم که میرفت بقیه دنبالش به راه میافتادند. آدمهایی که صداقتشان را در محبت به خدا و بندگان خدا به اثبات برسانند محبوب و اثرگذارند. فرمانده میدانست این معلم روحانی ورزشکار دلسوز و خوش مشرب و موثر و انسان ساز را نباید به خطر بفرستد. وجود امثال او برای جامعه مغتنم است. اصرار اصرار که در عملیات شرکت نکند. فایدهای نداشت. حسینقلی کار نیمه تمامیداشت که جز با نثار خون پاکش به سرانجام نمیرسید. دشت تفتیده شلمچه معراج روح بی قرار طلبه و آموزگار ایستادهای بود که لحظه لحظه عمر و تلاش و علم و آموزش و مبارزه و جنگ و جهاد و خدمت و خلوت و عیان خویش را مقدمه وصلت با معبود میدانست. خوب و درست زندگی کرد که خوب و درست پر و بال گشود. رسول خدا فرمود در آخرالزمان شهادت، بهترینهای امت مرا گلچین میکند. خدا هم که خدای خوش سلیقههاست. آنکس که تو را شناخت جان را چه کند؟ فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟ دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی، دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟ رحمت الله به عشاق اباعبدالله. انّاانشاءالله بهم لاحقون.