پنجم اردیبهشت امسال دانشگاه علوم پزشکی بابل در سالن مزّین به نام شهید سرافراز سیدعلی اکبر شجاعیان جشنی دانشجویی برگزار شد. دلقکی بدنام و بی آبرو هم میهمان برنامه بود و به اجرای هجویاتی ننگین و سخیف پرداخت که در شأن خودش و خانواده خودش بود؛ آنهم درحضور بعضی مسئولان دانشگاه.
دانشگاه حراست ندارد؟ نهاد نمایندگی ندارد؟ بازرسی و... ندارد؟
البته بچههای بسیج به این رخداد زننده اعتراض کردند؛ اما سوال اینجاست حقوق بگیران نظام کجا هستند و در ازای آنچه از سفره انقلاب به دست میآورند قرار است چه تعهد و خاصیتی داشته باشند؟
یک روز در همین دانشگاه نگران و مخالف سخنرانی حسن عباسی بودند. روزی نگران و مخالف سخنرانی سید محمود نبویان. امروز کار به جایی رسیده که یکی میآید جلوی جمع و در حضور معاونت خوش غیرت دانشگاه، تعفن را تف میدهد و همانها ساکت و تماشاچی اند.
انتصاب رییس دانشگاه علوم پزشکی بابل از نظر صلاحیت و تخصص و تجربه و... حرف و حدیثهایی داشته است. پیام معروف او در شب یلدا که از موضع اپوزیسیون بود هم از خاطرهها فراموش نشده. بعضی منصوبان در دانشگاه نیز حواشی و پروندههایی دارند که خیلیها مطلعند. این واقعه تلخ حالا نشان داد احتمالاً بناست در سایه سکوت و مماشات بعضی دستگاههای نظارتی -که برای احراز صلاحیت نیروهای انقلابی و مومن گاه با کوچکترین اختلاف سلیقهای سنگاندازی میکردند- محیط دانشگاه از رویکردهای انقلابی و اسلامیفاصله گرفته و به حیاط خلوت عناصر حاشیه دار و حاشیه ساز و ارزش گریز تبدیل شود.
از جماعت سیاست باز و تاجر مسلک البته انتظاری جز این نیست؛ اما گله اصلی از بعضی دوستان مذهبی است که به صرف وصول اندکسهمیاز گعده تاریک وفاق، به باورهای ظاهری خود پشت پا میزنند، جاده صاف کن و توجیه گر وضع موجود گردیده و چشم بر همه ناترازیها و ضعفها و پلشتیها فرو میبندند.
آنچه امام و آقا و شهدا از دانشگاه میخواستند کجا و آنچه مدیران امروز رقم میزنند کجا؟